داستان افسانه گل رز قسمت6

جمعه 2 خرداد 1399

20:3

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: داستان ? ?

با زبان اوتا

هیچیز نمیتونه جای لبخند شیرینش رو بگیره

همه وجودش برام ارزش داره هر روز و هر دقیقه به فکرش هستم

بخاطر اون جنگ خطرناک دستش از دست من ازاد شود

و اخرین حرفش به یاد ماندنی بود.

چند ماه قبل از جنگ

استیفانی¦اوتا راستشو بگو دیگه

اوتا¦گفتم که دسته خودم نبود

استیفانی¦چرا جرا چرا

اوتا¦عزیتم نکن دیگه

هر دقیقه با بودن کنارش احساس ارامش میکردم

دستش رو محکم گرفتم و با سرعت از انجا رفتیم

یک دفعه استیفانی دستم رو ول کرد

اوتا¦اتفاقی افتاده¿

استیفانی¦اوتا بودن تو یعنی اغاز یک رویایه بزرگ

ولی بودن من فقط باعث دردسرت میشه

و زود از انجا رفت

زمان حال

در همین فکر بودم که منضورش چی بود

نمیدونم چرا ولی دونبالش نرفتم تا راحت باشه

و در همین حال سلنا به اوتا خیره شوده بود

واندا یواش  یواش به سمت سلنا رفت و با صدای پاه او را

ترساند.

از زبان نویسنده داستان

سلنا ¦واندااااااااااا

واندا با خنده¦ببخشید

سلنا¦مشکلی نیست

واندا¦سلنا داری به چی نگاه میکنی

سلنا¦به نظرت رفتاره اون پسر عجیب نیست¿

واندا¦هم¿

سلنا¦پسره خیلی عجیبیه هر وقت از اینجا عبور میکنم اون رو نشسته رویه

سندلی میبینم

و واندا به اوتا نگاه کرد.

همینطور در حال مشاهده او بود.که صدای یک دختر که اسم اوتا رو صدا میکنه

رو شنید

صدا از طرفه مجسمه وسط حیاط مدرسه بود

به سمت مجسمه رفت مجسمه سنگی یک دفعه شیشه ای شود

در ان مجسمه عکس یک دختر زیبا رو دید که در حال گریه کردن بود

دسته خودش نبود.

و اسم ان دختر یعنی استیفانی ادلایت رو به زبان

اورد.

و مجسمه به حالت سابق برگشت

واندا¦این دیگه چی بود¿

ادامه دارد......

 

 

 






برچسب ها: افسانه گل رز ?
آخرین ویرایش:

داستان نیمه گمشده قسمت 1

چهار شنبه 28 اسفند 1398

20:52

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: داستان ? ?

سلام

hello

امروز داستان نیمه گمشده قسمت 1 رو براتون آوردم

today i brought part 1 of the missing half story for you

با ترجمه برای خارجی ها

With translations for foreigners

خودم ترجمه کردم

I translated myself

پز نبودا

I didn't define myself

خب بریم بخونیمش

well, let's read it

آماندا و ایرس در حال قدم زدن بودند.

Amanda and Ires were walking

ایرس:آماندا حوصلم سر رفته بریم یه جایی؟

?Ires:Amanda I'm bored.Let's go somewhere

آماندا:البته!ولی کجا؟

?Amanda:sure!but where

ایرس:نمیدونم.

.Ires:I don't know

آماندا:آممم، خونه ما چطوره؟

?Amanda:ammm,How about our house

ایرس:نه. دیروز خونه شما بودیم که!

.Ires:no.Yesterday we were at your house

آماندا:آممم، دیسکو چطوره؟

?Amanda:ammm,How's disco

ایرس:عالیه!

!Ires:great

آماندا لبخندی زد و با هم دیگر به دیسکو رفتند.

.Amanda smiled and went to the disco together

در دیسکو...

...At The Disco

آماندا و ایرس در حال رقصیدن که ....

...Amanda and Ires were dancing

آماندا پاش به یه چیزی گیر کرد!

!Amanda got stuck on something

قبل از اینکه آماندا بیفتاد مردی او را گرفت!

!Before Amanda fell, a man grabbed her

آن مرد لبخندی زد و گفت:«ببخشید!شما خوبید؟»

"?The man smiled and said, "Excuse me!are you okay

آماندا که خشکش زده بود گفت:«اشکال نداره!»

Amanda, who was dry, said it was okay

ایرس:«نکنه عاشق پاشق شدی؟!»

"?Ires:"Did you fall in love

پایان قسمت اول

End of Part I

 عکس هاش هم میذارم بعداً

I'll post some photos later






برچسب ها: نیمه گمشوده ?
آخرین ویرایش:

داستان جدید

سه شنبه 27 اسفند 1398

17:21

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: خبر ? داستان ? ?

سلام

دیروز یه خواب رویایی دیدم

بعد برای آریسا تعریفش کردم

خیلی خوشش اومد

گفت ادامه خوابمو تبدیل به داستان کنم

و ادامشو خودم بنویسم

منم اومدم که بنویسمش

اول قبل از انتشارش توضیحاتشو بخون

نویسنده و کارگردان(و کسی که خواب رو دیده خخخخخ):آماندا

اسم داستان: نیمه گمشده

بازیگران اصلی داستان:آماندا و ایرس و دازای و آتسوشی

ژانر:عاشقانه،کمدی،ماجراجویی

محصول:2019

تعداد قسمت ها:هر فصل 13 تا قسمت

تعداد فصل ها:5 تا فصل

پوستر داستان(ساخت بنده هستش):

خب امروز قسمت یکشو میذارم تو وب^^

بای بای






برچسب ها: نیمه گمشوده ?
آخرین ویرایش:

دو خبر باحال^^

دو شنبه 26 اسفند 1398

14:22

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: داستان ? ?

 

کونیچوا مینا سان

 

دو خبر باحال براتون اوردم

 

که هم شما شاید شاد شید هم نویشنده های گلم

 

1-اولین خبر اینه که میخوام یک داستان به اسمه رویایه درخشش بنویسم

 

پس وقت رو از دست ندین و تویه داستانم شرکت کنید.

 

2-نویسنده ها هم میتونند داستان بنویسن

 

خوب اگر کسی میخوات درباره داستانم بدونه بره ادامه مطلب


ادامه ی مطلب



برچسب ها: رویایه درخشش ?
آخرین ویرایش:

لیست داستان ها

دو شنبه 26 اسفند 1398

14:14

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: داستان ? ?

افسانه گل رز کلیک

 

رویایه درخشش کلیک

 

 

 






آخرین ویرایش:

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: داستان ? ?

 

این قسمت:مثله باد جریان پیدا کن


ادامه ی مطلب



برچسب ها: افسانه گل رز ?
آخرین ویرایش:

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: داستان ? ?

-امکان نداره!

 

-چی شوده؟

 

اوتا یک دفعه به خود امد .ولی هنوز دلش پر از حیجان بود

 

انها در همین حال بودند که یک توپ مهکم خورد به سر واندا

 

-کی بود؟

 

-یکی بهتر از شما بازنده ها!

 

-توپ رو مهکم زدی تو سرش زود ازش.........

 

-نمیکنم!

 

بعد امد به طرف واندا و یک چیزی در گوشش گفت

 

مثله شیطان خندید.

 

و از انجا با سرعت رفت

 

-واندا حالت خوبه؟

 

-نه اصلا خوب نیست

 

و زود و با گریه از انجا رفت

 

ماجرایه این دو دختر خیلی سخت بود

 

واندا از باترکاب بهترین مقام مدرسه یعنی رعیس ماعون ها را گرفت

 

با این حال او و هم دوستانش از واندا خیلی بدشون می امد

 

و همیشه تا او را میدیدند به صوی او میرفتند

 

و یا با حرف هاشون او را عذیت میکردند

 

یا میزدنش

 

 

 

 


ادامه ی مطلب



برچسب ها: افسانه گل رز ?
آخرین ویرایش:

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: داستان ? ?

 

 

ایرس(خودم)

 

 

 

استیفانی ادلایت

 

 

 

واندا ادلایت

 

 

 

 

اوتا

 

 

 

 

کاین

 

 

 

سلنا

 

 

 

 

لینا ادلایت

 

 

 

کویین زیرا

 

 

 

 

ریون(شخصیتیه که خودم ساختمش)

 

 

 

کویین سرگرتی

 

 

 

کویین تیارا

 

 

 

فرناز

 

 

 

عما(شخصیتی که خودم ساختم)

 

 

 

ماریا(ساخت خودم)

 

 

 

 

باترکاب(ساخت خودم)

 

 

 

 

اوکایدو(ساخت خودم)






آخرین ویرایش:

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: داستان ? ?

خیلی عجیب بود اولین اعتراف اوتا به استیفانی

 

مدت طولانی به همدیگر نگاه کرده بودند.

 

اما متوجه اون مدت طولانی نشودند

 

ولی استیفانی با لبخند کنار اوتا رفت

 

زیادی به هم نزدیک شوده بودند صورتی استیفانی به اوتا نزدیک بود

 

و این باعث یک بوس لب به لب شود

 

ولی این مال چندین سال پیش بود

 

اوتا وقتی چشماش رو باز کرد دید که در دنیای انسان ها است

 

از جاش بلند شود و دور و بر خودش را دید

 

بی حال شوده بود بخاطر کاری که ملکه باهاش کرده بود

 

اوتا در همین حال بود که یک دختر خورد بهش

 

-اخ چرا تویه این وسطا مراقب نیستی تو؟

 

-ببخشید عجله دارم

 

و زود از انجا رفت

 

 

 


ادامه ی مطلب



برچسب ها: افسانه گل رز ?
آخرین ویرایش:

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: داستان ? ?

 

از آن طرف به این طرف

 

صدای دلنشینت شنیده میشه

 

زیباترین شعر ها کنار تو سروده میشه

 

نمیتونم بی تو

 

نمیخوانم بی تو

 

فقط تو

 

بیا تو

 

به صوی ادامه مطلب

 


ادامه ی مطلب



برچسب ها: افسانه گل رز ?
آخرین ویرایش:

نویسنده این مطلب: ♛arisa- sama♛
موضوع: داستان ? ?

 

کونیچوا مینا سان

 

در این پست می خواهم شما را با داستانم معرفی کنم

 

نام داستان:افسانه گل رز

 

تعداد قسمت ها:24

 

تعداد فصل ها:6

 

نام شخصیت ها:

 

-ایرس

 

2-اوتا

 

3-استیفانی

 

4-کاین

 

5-واندا

 

6-سلنا

 

7-سرگتی

 

8-عما

 

9-لینا

 

و اگر خواستید در داستان شرکت کنید فقط بهم بگین

 

ژاعر:عاشقانه-اکشن-طنز

 

نویسنده:ایرس ادلایت

 

سازنده پستر:میس واندا






برچسب ها: افسانه گل رز ?
آخرین ویرایش: